بوی بارون ..عطر یاس

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.
بوی بارون ..عطر یاس

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.

نمیشه بی تفاوت از کنارش گذشت....

چند تا کار اداری دارم که تا تونستم پشت گوش انداختم...امروز عزمم رو جزم کردم که به همه شون یه سر و سامانی بدم...راه میوفتم  و دونه دونه سر فرصت انجامشون میدم....خدارو شکر...بدجوری روی اعصابم بودن...قبل ازینکه برگردم خونه یه سر میرم فروشگاهی که تقریبا دوره ولی امروز یه توفیق اجباری شده که سر راهم قرار گرفته...همینطور که از سمت پارکینگ بطرف در ورودی میرم دو تا دختر و پسر که دارن بحالت عصبی جر و بحث میکنن توجهمو بخودشون جلب میکنن...مرد جوان بنظرم خیلی عصبانی میاد و  میشنوم که داره به دختر جوون میگه مثل اینکه دوباره دنبال دردسری؟؟!! دختر در حال گریه کردنه و اشکهاش با ریملی که زده رد سیاهی روی گونه هاش انداختن...چشمهاش خیلی مضطربه...تا میبینه دارم نزدیک میشم سریع با استین کاپشنش اشکهاش رو پاک میکنه و سرشو میندازه پایین...صورت پسر رو نمیبینم...قد بلنده و کاپشن قهوه ای تیره پوشیده...از کنارشون رد میشم...قبل از ورود به فروشگاه دو تا خانم مسن رو میبینم که دارن بیرون میان و تقریبا بلند صحبت میکنن ...تا چند قدم جلوتر هنوز صدای خنده و صحبتشون شنیده میشه..خریدم 10 دقیقه بیشتر طول نمیکشه ...به محض اینکه از در فروشگاه خارج میشم ..یکهو 3 تا ماشین پلیس و  یک آمبولانس با سرعت زیاد و  آژیر کشان وارد محوطه میشن و هر دو تا نگهبان فروشگاه به ما چند تا مشتری که آماده ترک فروشگاه هستیم تذکر میدن که باید صبر کنیم و بطرف ماشینهامون نریم...چند تا پلیس با عجله از ماشین پیاده میشن و از فاصله کم میبینیم که همون مرد جوان عصبانی رو کشان کشان بسمت ماشین پلیس میارن....شدیدا مقاومت میکنه و داد و بیداد راه انداخته..دو تا پلیس که هیکل خیلی ورزیده ای دارن بلندش میکنن و هلش میدن بسمت ماشین...یکی از پلیسها سر  و دست مرد جوان رو ثابت نگه داشته و اون یکی پلیس سریع بهش دستبند میزن...چون هنوز مقاومت میکنه و براشون لگد میندازه دو تایی با یه حرکت بلندش میکنن و میذارنش توی ماشین پلیس و  آژیر کشان خیلی سریع از محوطه خارج میشن...دو تا ماشین بعدی هنوز هستن و 4 تا پلیس دیگه دارن با دختر جوان که از قبل به درون آمبولانس راهنمایی شده  و اون دوتا خانم مسن که موقع ورود به فروشگاه دیده بودمشون حرف میزنن و تند تند یاد داشت برمیدارن...5 دقیقه بعد دیگه همه چیز به حالت اول برگشته ...قبل ازینکه حرکت کنم اون تا خانم رو میبینم که بسمت ماشین کناری من میان ...بهم لبخند میزنیم و روز بخیر میگیم...یکیشون میگه میدونم برای همه استرس زا بود ولی نمیشه بیتفاوت از کنارش گذشت..میپرسم چطور مگه؟ جواب میده ما به پلیس زنگ زدیم و خبرشون کردیم...داشتیم میومدیم سمت پارکینگ که دیدیم اون دو نفر با هم درگیر شدن و چون موبایل توی دستم بود سریع فیلمشون رو گرفتم...پسره خیلی عصبی بود .. سر دوست دخترش داد کشید و گفت حالا میبینی چه بلایی سرت میارم...بعد هم با مشت کوبید به بازوش...چون رکورد کرده بودم و مدرک داشتم اومدیم توی ماشین و به پلیس اطلاع دادم چی دیدیم ...اونا هم آدرس گرفتن  و نشونی های لازم رو پرسیدن ... ازمون خواستن توی ماشینمون منتظر باشیم و هیچ عکس العملی نشون ندیم.. کمتر از 3 دقیقه خودشون رو رسوندن و دستگیرش کردن..پرسیدم اصلا علت اختلاف و دعواشون چی بود؟ خانم مسن گفت پلیس  هرگز چنین اطلاعاتی رو به بقیه نمیده چون محرمانه و مربوط به پرونده اون دو نفره ولی من وسط داد بیدادهای پسره چند بار کلمه ماریجوانا و گرس رو شنیدم....از قرار معلوم هر دو معتاد هستن و حالا خدا میدونه سر چه موضوعی با هم درگیر شدن...خانم مسن میگه ما همه باید تلاش کنیم تا جلوی هر گونه خشونتی  در جامعه گرفته بشه...هم اون دختر بیچاره رو تهدید کرد و هم کتکش زد..وظیفه مون بود که به پلیس خبر بدیم..بی تفاوتی میتونه منجر به یه فاجعه بشه..سال نوی خوبی رو برای هر دوشون آرزو میکنم ...خدا حافظی میکنن و میرن...توی راه برگشت  با خودم فکر میکنم ایکاش روابط بین آدمها هیچوقت آلوده به  خشونت نشه..حالا فرقی نداره که این خشونت جسمی باشه یا روحی..هر دو جورش آزار دهنده ست..امیدوارم که در سال جدید خداوند  مردم دنیا رو از جمیع بلایا محفوظ بدارد و هیچ جامعه ای از فقر و خشونت و بیماری آسیب نبیند......سال نوی میلادی مبارک.
نظرات 14 + ارسال نظر
زری .. یکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت 08:24 http://maneveshteh.blog.ir

سلام، امروز تازه اومدم و چندتا پست آخر را تا اینجا خوندم. میدونی دقیقا به نظرم نکته ی کلیدی این چند پست دقیقا همین بی تفاوت بودن است. درمورد اون همکارتون، قبول دارم اون هیاهو درست کردن کار اشتباهی است اما اینکه اون همکار بیتفاوت نبوده و براش مهم بوده که اون کارمند در ازای حقوقی که در واقع از شماها میگرفته باید خدمت میکرده، این کارش درست بوده(ببین حاشیه ها و بقیه ی موارد را کاری ندارم)، در مورد فروشگاه ایرانی، چه بحث قیمت و جنس تاریخ گذشته و همون بحث دعوای داخل و بیرون فروشگاه، میدونی بنظرم وقتی چند بار مردم ببینند این موارد گزارش داده میشه بمرور یاد میگیرند درستتر زندگی کنند(ذاتا همه درستکار نیستند)،این پست هم همینطور، اون دو خانم بیتفاوت نبوده اند و همین رفتارهاست که سطح یک جامعه را ارتقا میده.مقایسه کن یک فروشگاه ایرانی را با اون فروشگاه کانادایی؟

سلام زری جان
چون درباره چند تا پست در آن واحد کامنت دادی کمی درهم برهم شده...بهر حال ممنون که مطالب رو میخونی...شاد باشی.

افق بهبود جمعه 26 دی 1399 ساعت 03:09 http://ofogh1395.blogsky.com

کاش ما هم بی تفاوت نباشیم
شما به ای پی های کامنت های ایران اتکا میکنی؟
آخه با vpn و فیلتر شکن همه ش انگار ما از یه جای دیگه دنیا داریم کامنت میذاریم
الان من خودم نمیدونم از کجام!

ای بابا...پس قضیه اینه!!!من چند وقت پیش به یکی از خواننده هام گفتم تو که هر دقیقه ای یه جای دنیا کامنت میذاری!!!....طفلکی گفت نمیدونم چرا بقیه هم همینو میگن!!

مهری سه‌شنبه 16 دی 1399 ساعت 19:46

سلام
چه خوب که پلیس اینقدر زود اومده. اگه واقعا پسره مقصر بوده، خیلی خوبه که پلیس حقشو میزاره کف دستش

سلام مهری جان
خیلی خوش آمدی...اصلا پلیسها مخصوصا زود میان که تا تنور داغه حق اینجور آقایون رو بذارن کف دستشون..

مهسا بهانه های کوچک خوشبتختی دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 10:29

خدا را شکر که کار به خون و خون ریزی نکشید.
یک نفر گفته که اگر فلان جا بود میگن با خودتون کنار بیاین. ولی من یک خاطره از ایران تعریف کنم. خانومی داشت از وسط خیابون رد میشد و ترافیک بود یک هو یک پراید زد روی ترمز جلوش و اون خانوم هم ترسید و با عصبانیت زد روی کاپوت. من تو صف بانک بودم و داشتم این صحنه را از پشت شیشه می دیدم. اون راننده پیاده شد و وسط خیابون یک لگد حواله دختر کرد بعد یک هو دیدم دو تا اقای ظاهرا ۵۰ خورده ای از پیاده رو پریدند تو خیابون و جلو خانومه ایستادند و شروع کردند دعوا کردن اون راننده. کتک کاری نشد ولی یارو موش شد رفت.
عکس این رو هم دیدم که مردم بی توجه رد شدند .
می خوام بگم همه جا خوب و بد داره

کلا نه اینکه چون اینجا زندگی میکنم بخوام همه رفتارهاشون رو قبول داشته باشم..ولی از این فرهنگ کمک" به وقت ضرورت"خیلی خوشم میاد...پلیس کانادا میگه که ظرف 3 دقیقه خودشو میرسونه ...اگر لازم باشه آمبولانس و ماشین آتش نشانی هم همزمان میان.هر وقت صدای آژیر ماشین پلیس و یا آمبولانس شنیده بشه ماشینها یی که در حال حرکت هستن سریع به منتهی الیه چپ یا راست خیابون میرن و میایستن تا راه برای عبور سریع باز بشه...مثلا این موردی که تعریف کردی اگر اینجا بود مردم یا خود همون خانم شماره پلاک ماشین اون راننده وحشی رو برمیداشتن و میدادن به راهنمایی رانندگی...اونام دوربینهای محل رو چک میکردن و دیگه حساب اون رانندهه با کرام الکاتبین بود.

مهربانو یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 21:21 http://baranbahari52.blogsky.com/

یاسی جون فکرم چند لحظه درگیر شد که آیا درسته آدم تا این حد به مسائل شخصی بین دونفر حساس باشه و پلیس خبر کنه؟ و بلافاصله نتیجه گرفتم بعله کاملا درسته و اصلا باید همه همینقدر حساس باشن و به کسانی که بلد نیستن چطور در جامعه رفتار کنن، یاد بدن
برای همینه که انقدر تو جامعه ی ما خشونت زیاده.. چون همه جلوی چشم هم همه رفتاری انجام میدیم

مهربانو جانم من خیلی متاثر میشم وقتی میشنوم مردم کشورم تحت عنوان اینکه :حالا زن و شوهرن زود آشتی میکنن و ماها نباید دخالت کنیم یا اینکه تا دیدین یه جا شر شده بزنین بچاک و به هزار بهانه دیگه پشت همدیگه رو خالی میکنن...اینجا خودشون درگیر نمیشن ولی بلافاصله با پلیس تماس میگیرن که خودش کمک خیلی بزرگیه.

سمیه× یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 08:08 http://khaterate-sh-p.blogfa.com/

چ خوب ک پلیس زود رسید
امیدوارم مشکل خاصی پیش نیومده باشه :)

سلام سمیه جان
خوش آمدی...دیگه از وضعیتشون اطلاعات بیشتری دردسترس نیست ولی میدونم که پلیس یه پرونده حسابی برای آقاهه تشکیل میده تا یاد بگیره چطوری باید رفتار کنه...

وای خداروشکر اخرش خوب تموم شد . همش استرس داشتم اخرش بد تموم بشه ...
ولی چه قدر خوب که پلیس انقدر زود خودشو رسوند اونجا.
راستی اونجا هم کار اداری طاقت فرساس؟

اینجا همینطوره...از لحظه تماس با مرکز پلیس تا حضورشون در محل چند دقیقه بیشتر طول نمیکشه...متوجه منظورت نشدم؟کار اداری از چه نظر؟

سمانه جمعه 12 دی 1399 ساعت 22:44 http://weronika.blogsky.com

احساس مسئولیت اون دو تا خانوم قابل ستایشه و همینطور پیگیری به موقع پلیس
کاش اول از همه این چیزها پیش نیاد و در ثانی همه جای دنیا همینقدر پیگیری ب موقع انجام می شد

منم از احساس مسئولیتشون واقعا خوشم اومد...حیف که بعضی جاها اسمش رو میذارن فضولی و دخالت توی امور خصوصی دیگران...از ته قلبم آرزو میکنم که هیچوقت چنین مسائلی خشونت آمیزی برای کسی پیش نیاد...والا چی بگم سمانه جان...توی ایران گویا به چنین درگیریهایی بهای چندانی داده نمیشه!!!

taraaaneh جمعه 12 دی 1399 ساعت 19:29 http://taraaaneh.blogsky.com

این حساسیت ها و احساس مسئولیت کردنها خیلی خوبه. فکر میکنم مردم کانادا در مقایسه با آمریکاییها به اینجور مسائل حساسیت بیشتری نشون میدن.
سال نو رو بهت تبریک میگم و امیدوارم سال جدید برای همه مردم دنیا سال بهتری باشه.

درسته ترانه جان...علتش باحتمال زیاد به ممنوعیت حمل اسلحه در کانادا مربوط میشه...ممنونم دوست عزیزم...با آرزوی بهترینها در سال نوی میلادی برای شما و پسر نازنینتون..

نسرین جمعه 12 دی 1399 ساعت 12:27 https://yakroozeno.blogsky.com/

اینجا هم به این امور خیلی حساسند.

خیلی خوبه...همین باعث میشه که خیلیها مواظب رفتارشون باشن.

Sinadal جمعه 12 دی 1399 ساعت 02:42 http://sinadal.blogsky.com

شکر مام خوبیم
منو سفر؟
از آخرین سفر من چند سااال میگذره
اشتباه گرفتی یاسی جان!
(امروز چرا همه اشتباه میگیرن؟!)

والله همه اشتباه بگیرن...آی پی اشتباه نمیگیره؟؟ماشالله هر دفعه از یه گوشه دنیا کامنتهات میاد...تا حالا به ایران و فرانسه و ایتالیا و ایضا اندونزی اشاره شده...آهان ..از اطاق فرمان دارن میگن که همین کامنت آخری از کشور آمریکاست...

ربولی حسن کور جمعه 12 دی 1399 ساعت 01:33 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
اگه توی ایران بود هم مردم فیلم میگرفتن
اما فقط تا همین جاش شبیه اونجاست!
بگذریم از این که پلیس هم بعیده برای یه مشت یه مرد به بازوی زنش خودشو درگیر کنه

سلام دکتر جان
اینجا حتی اگر انگشت اشاره ت رو به نشانه تهدید بطرف کسی تکون بدی و اون بتونه ثابت کنه که این حرکت شما باعث استرس و ناراحتیش شده پیگرد قانونی در بر داره...

S پنج‌شنبه 11 دی 1399 ساعت 23:07 http://sinadal.blogsky.com

از عوارض کامنت گذاشتن با گوشیه!
خواستم بنویسم چه خبر...

ممنون از لطفت....سرگرم رتق و فتق امورات زندگی...شما چه خبر؟ سفر خوش میگذره؟

S پنج‌شنبه 11 دی 1399 ساعت 19:52 http://sinadal.blogsky.com

سلام
چهار یاسی خانوم؟
آفرین به شعور اون دو تا خانومه!
و آفرین دوم به پلیسشون !
اینجا قتل بشه میگن ببینین میتونین خودتون با هم کنار بیاین؟

سلام سینا جان
چهار؟! منظورت رو متوجه نشدم...میشه بیشتر توضیح بدی لطفا؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد