بوی بارون ..عطر یاس

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.
بوی بارون ..عطر یاس

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.

اندر تفریحات قبله عالم

چند وقت پیش یه یادداشتی بدستم رسید که درباره خاطرات یکی از دختران ناصرالدین شاه قاجار بود...صبیه محترمه شاه شهید مرقوم فرموده بودن که: بابا شاه یه بازی اختراع کرده بودن که خیلی مفرح بوده برای شخص شخیص خودشون و سایر اطرافیان....به اینطریق که جمعی از زنان حرمسرا در یکی از سالنهای کاخ جمع میشدن و شاه با خاموش و روشن کردن چراغ داخل سالن کنترل جمع رو به عهده میگرفته و بازیکنها اجازه داشتن که وقتی چراغ خاموش میشه با هر کی بغل دستشون نشسته هر جوریکه دلشون میخواد رفتار کنن و از اونجایی که حضرات  همگی هووی همدیگه بودن دیگه خدا میدونه که وقتی قبله عالم ارنجشون رو میرنجوندن و چراغها روشن میشده با چه صحنه های خوف انگیز و بعضا خنده داری مواجه میشدن!!!! گیس و گیس کنی...فحش و فحش کاری و جه بسا قمه قمه کشی بوده که توی اون چند دقیقه تاریکی رخ میداده و هووهای محترمه حسابی از خجالت اون چند وقته خورده حسابهای همدیگه درمیومدن و چنگ و گازها بوده که نثار هم میکردن ازین فرصت مفر ح بدست امده و کلی مایه انبساط خاطر همسر تاجدار خود میشدن در اخر با سر و صورت زخمی و گل و گیس ژولیده و لباسهای پاره پو ره محضر شاه رو ترک.میکردن تا زمانی دیگر که دوباره شاه هوس خاموش بازی به سرش میزد و داستان تکرار میشد..صبیه محترمه شاه این بازی ابداعی پدر تاجدارشون رو سیاستی پنهان معرفی کردن تا هوش و ذکاوت ایشون رو گوشزد کنن..چرا که هدف از ابداع این بازی پرمخاطره فقط تفریح نبوده و شاه به این وسیله میخواسته به اوضاع و کواکب اندرونی کاخ  و روابط بین اهالی حرمسرای همایونی پی ببره!!! حتی شده با اذن حمله و وحشیگری به همسران عدیده خودش!!!!!

حالا اینا رو همینجا داشته باشین...یه کلیپ موسیقی نگاه میکردم که تهیه کننده از مجموعه عکسهای دوره قاچار استفاده کرده...یعنی این عکسها تاریخ مصور هستن و چقدر هم مایه ابروریزی!!!! از اتفاقاتی همچون فلک کزدن مردم تا گدایی توی کوچه و خیابون...مردم عامی با لباسهای کثیف و پاره و کلا هر چی عکسه سندمحکمیه از فقر قشر کثیری از مردم جامعه اونزمان در ایران...

اخه شاهی که انقدر بر اش مهمه از روابط بین زنهای حرمسراش باخبر بشه و عین روز هم روشنه که این بانوان درباری برای جلب توجه همسر تاجدارشون از چه دسیسه هایی بر علیه هم استفاده میکردن!!! چرا حواسش نبوده که خارج از دیوارهای بلند اون کاخ باشکوه مردم مملکتش دارن با چه فقر و فلاکتی دست و پنجه نرم میکنن؟؟؟!!! چرا باید اینهمه کور وکچل تراخمی بخاطر عدم بهداشت توی شهرها وجود داشته باشن؟؟!! 

حالا فاجعه امیز ترین قسمت ماجرا اینه که این کلیپ مایه ابرو ریزی رو یکی ازین اشناهای کانادایی ما دیده و به پسر بزرگه بنده گوشه زده که شماها مگه دم از 2500 سال تمدن نمیزنین؟؟!! تمدنتون بدجوری پنچره که؟؟!!

حالا رفتم نگاه میکنم میبینم این کلیپ 11 سال پیش توسط یه نفربه اسم سرمست تهیه شده....واقعا انگار ایشون بدجوری مست بوده موقع تهیه کلیپ با این عکسهای ابر وبری که براش انتخاب کرده!!! 

ایکاش از طریق این تریبون پیام منو بشنوه و بیاد این کلیپ مایه خفت و سرشکستگی رو برداره!!! اخه این چه کاریه؟؟!! تروخدا این یه لقمه ابروی ما ایرانیای خارج از مملکت رو نبرین با این انتخاب عکس و مدارکتون!!! ای خدا نیامرزه اون عکاسی رو که راه افتاد توی کوچه و خیابون مملکت گل و بلبل از وضع زندگی ایرانیهای دوره قاجار عکس گرفت و مدرک بجا گذاشت!!! و الا بخدا با این همه فکر و خیال دیگه این یکی غصه رو نمیدونیم کجای دلمون بذاریم؟؟!! 



ازدواج با عاشقی یا بی عاشقی؟؟!!!!

امروز توی پمپ بنزین یه نفر ازم پرسید تو ازدواجت چطوری بوده؟؟؟ عاشق شدی یا اومدن خواستگاریت؟؟؟ یه لحظه ماتم برد... واقعا تلنگری بود این سوال....درست عین بجه هایی که وسط کلاس وایسادن و جلوی یک عده همکلاسی دیگه هاج و واج موندن که جواب معلم رو چی بدن ؟؟؟؟ به چشمهای پرسشگرش خیره مونده بودم و نمیدونستم چی جواب بدم؟؟؟ واقعا چرا بعضی سوالها درعین سادگی انقدر غوغا برانگیزن؟؟!! یه طوفانی توی ذهنت بپا میکنن که تا مدتها درگیر ارام کردنش هستی؟؟؟ 

با خجالت و کمی تته پته گفتم هر دو....یه پوزخندی زد و گفت شما شرقیها چقدر باحالین!!! باک ماشین پر شده بود ...درست عین کاسه صبر من....دستی تکون دادم و راه افتادم....هنوز از پیچ پمپ بنزین رد نشده بودم که اشکهام سرازیر شدن....خدا رو شکر که داشت بارون میومد و دانه های درشتش رد اشکهای منو از پشت شیشه ماشین میپوشوندن...خدارو صد هزار بار شکر....بارون به موقعی بود...