بوی بارون ..عطر یاس

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.
بوی بارون ..عطر یاس

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.

از ماست که بر ماست...

توی فروشگاه خوار و بار فروشی ایرانی هستم...با اونکه مسیرش بهمون دوره ولی چاره ای نیست و باید هر چند وقت یکبار با یه لیست بالا بلند در دست بیام و فروشگاه رو زیر و رو کنم تا جنسهایی که لازم دارم رو بخرم و برای مدتی راحت باشم...طبق معمول شلوغه...از کنار قفسه خرماها که رد میشم یکی از هموطنان رو میبینم که در کمال خونسردی دونه دونه جعبه های خرما رو باز میکنه و با انگشت خرماها رو زیر و رو میکنه و بعد در جعبه رو میبنده و میره سراغ بعدی...چند لحظه بهش خیره میشم...سرش رو بلند میکنه و باهام چشم تو چشم میشه ولی انگار نه انگار...حق مسلم خودش میدونه که قبل از خرید خرماها رو بررسی و در واقع دستمالی کنه...سری تکان میدم و از خیر خرید خرما میگذرم....میرم سراغ قفسه سبزی خشک و چند تا بسته نعنا و شوید برمیدارم...قبل ازینکه برم سمت سبزیجات صدای بگو مگو و بعدتر داد و قال میشنوم...یه صدای مردانه با حالت پرخاش و عصبانیت میگه مرد حسابی مگه شعور نداری؟ این چه حرکتیه؟ چرا دست و دماغتو فرو کردی توی خرماها؟الان 10 دقیقه ست دارم نگاهت میکنم ببینم حیا میکنی یا نه؟ یه صدای مردانه دیگه میگه بتو چه؟ مگه مغازه مال توست؟ اون یکی صدا با حالت عربده میگه آره ..سلامت جامعه هم مال منه الان زنگ میزنم اداره بهداشت بیان دستگیرت کنن...یه خانم کانادایی که اونم مثل من با حالت تعجب داره به این صداها گوش میده ازم میپرسه چی شده؟ والا آدم اینجور وقتها گیر میوفته که چی بگه؟ اگه درستش رو واسش ترجمه کنم آبرو ریزیه که این ایرانیها چقدر بیخیال هستن و بهداشت رو رعایت نمیکنن توی این حال و روز کرونایی!!!ناچارا برای اینکه نه سیخ بسوزه نه کباب میگم چیزی نیست...توی فرو شگاههای شلوغ همیشه ازین مسائل پیش میاد..بنده خدا بحالت تعجب شونه هاش رو بالا میندازه و باز مشغول خرید میشه..معلومه که قانع نشده ولی بیشتر کنجکاوی نمیکنه.. میشنوم که زیر لبی  میگه آخه اینجا همیشه دعواست!!!اینا چرا اینجورین؟... یه آقای قدبلند سیاهپوست که چهره بانمکی هم داره با حالت پوزخند میگه این فروشگاههای ایرانی خیلی سرگرم کننده هستن....هر وقت میام کلی سوژه جدید هست...یه زن و شوهر چینی تند تند سرشونو به نشانه تایید تکون میدن و جور خاصی لبخند میزنن...!!!حس میکنم صورتم سرخ شده...میدونم که نشانه های سردرد دارن بروز میکنن..سعی میکنم ازشون دور بشم و دیگه در جریان بقیه اظهار نظراتشون قرار نگیرم..توی راهروی کناری ...درست کنار ادویه جات یه آقای هندی که عمامه سرخ رنگی به سر داره با لهجه غلیظ هندی برای یه خانم پیر کانادایی جریان دعوای چند لحظه پیش رو تعریف میکنه و داره میگه بواسطه سالها همسایگی با ایران ومراودات تجاری با ایرانیها  زبان فارسی رو بخوبی متوجه میشه..خانم کانادایی میگه دیگه نمیتونه اعتماد کنه و ازین به بعد جنسهایی که کاملا بسته بندی نشده باشن رو ازین فروشگاه نمیخره و بعد با یه حالت انزجار میگه به محض رسیدن به خونه اون جعبه خرمایی که هفته پیش ازینجا خریده بوده رو میندازه دور و مصرفش نمیکنه.. .دیگه فشار خونم بد جوری رفته بالا و سردردم هم شروع میشه...حوصله خرید ندارم و فقط دلم میخواد از اون محیط خارج بشم....کم کم سر و صداها میخوابه...دیگه توی صف طولانی ایستادم و منتظرم نوبتم بشه...خانم صندوقدار با حالت خسته ای سلام و احوالپرسی میکنه..وقتیکه تند تند داره جنسها رو اسکن میکنه ازش میپرسم داستان چی بوده؟ با حالت افسوس یه سری تکون میده و میگه از دست مشتریهای ایرانی دیگه داریم دیوونه میشیم...هر چی میگذره بی خیالتر میشن و کمتر رعایت میکنن...با اونکه به دستور اداره بهداشت تمام آجیلها و بقولات رو بسته بندی کردیم ولی بازم میان کیسه رو پاره میکنن و محتویاتش رو میریزن بیرون ..مثل همین آقا که در خرماها رو باز میکرد...مثلا میخوان مطمئن بشن که جنس تازه ست و بعد خرید کنن ولی نشون به اون نشون که بسته رو همونطوری رها میکنن یه گوشه و فقط ضرر میزنن...دیروز یه آقای هموطن که نمیدونم دلش از کجا پر بود اومد اینجا به بهانه اینکه چرا بهش تذکر دادیم کمی از میز صندوقدار فاصله بگیره (چون ماسک نداشت)دهنش رو باز کرد و با داد و بیداد بدترین توهینها رو به هممون کرد و آخرش شیشه مربایی که دم دستش بود کوبید رو زمین و رفت...حالا همین آدم وقتی بره فروشگاه های غیر ایرانی همه قوانین رو رعایت میکنه و اگه بهش تذکر بدن عذرخواهی هم میکنه ولی بما که میرسه فقط طلبکاره و توهین میکنه...نمیدونم چی باید بگم فقط ازش تشکر میکنم و فروشگاه همیشه شلوغ رو با اجناسی که هر کدومش یادآور روزهای زندگی در ایرانه ترک میکنم...قبل ازینکه سوار ماشین بشم میبینم دوباره سر و صدا میاد و دو هموطن با بالاترین فریاد ممکن همدیگه رو مورد لطف و محبت فراوان قرار دادن و سر جای پارک دارن از خجالت همدیگه درمیان!!!...دیگه طاقت نمیارم ...میرم جلو و به اون خانم که داره با آخرین قدرت عقده ها و دلخوریهاش رو از  دوران جنینی تا همین لحظه حاضر از حنجره ش به بیرون پرتاب میکنه میگم :خانوم جون عزیزم ..هوار نزن...امروز ما ایرانیها با اندازه کافی کل 72 ملت دنیا رو توی فروشگاه رسمی مون سرافراز کردیم دیگه بسه..ترو خدا این یه لقمه آبرو که مونده رو وسط خیابون در ملاء عام نبرین... .صبر کن من دارم میرم جای پارک من مال تو..آقای راننده هم لهجه خانم مقابل رو مایه مسخره و طعنه قرار داده و با متلک بهش میگه آخه دهاتی!!!.تو رو چه به کانادا ...برو همون خراب شده تون زندگی کن که آدماش تو ایران معروفن به@#&؟!!!!! .دیگه دارم غش میکنم از فشار و استرس چیزهایی که تا حالا دیدم وشنیدم.... سوار میشم و  حرکت میکنم  ...خانم هموطن با سرعت جای پارک رو میگیره...امیدوارم دیگه بیخیال بشن و  دنباله جر و بحث رو به داخل فروشگاه نکشونن ...حیف..کاش یاد میگرفتیم به حق و حقوق هم احترام بذاریم ...یا لااقل آبروداری بلد بودیم و با اینجور حرفها و حرکات مسخره خودمون رو مایه مضحکه بقیه اقوام  نمیکردیم...ایکاش دیدگاهمون فهم و شعور و درک متقابل بود نه اینکه بشینیم از هم نقطه ضعف بگیریم...لهجه و تیپ و قیافه و منطقه ای که توش بدنیا اومدیم که نباید معیاری باشه برای تعیین نوع برخوردمون با همدیگه...چرا یادمون دادن هر جا کم آوردیم  یه ایراد بتراشیم و با همون توی سر طرف مقابل بکوبیم و تحقیرش کنیم؟!!! این چه فرهنگ غلطیه و چرا تصحیح نمیشه؟؟؟میرسم خونه و تازه میبینم قیمت سه تا از جنسهایی که خریدم توی رسید با اونیکه توی قفسه مربوطه شون زده بودن مغایرت داره و توی سیستم گرونتر باهام حساب کردن!!!!این یعنی دوباره برگردی فروشگاه و صندوقدار بگه بمن مربوط نمیشه...مدیرمون هم الان نیست کاری نمیتونم بکنم...ولی کلا توی فروشگاههای ایرانی تا دلتون بخواد ازین موارد هست و باید شش دانگ حواست جمع باشه که سرت کلاه نذارن و بارها برام پیش اومده که قیمتها متفاوت بودن و تازه بعد از چک کردن رسید خریدها متوجه شدم و صد البته که دوری راه و خستگی و از همه مهمتر تجربه اینکه" یقه ای برای گرفتن نیست" مانع ازین شدن که برگردم فروشگاه و خودمو برای نتیجه ای که از قبل معلومه چیه خسته کنم!!!کلا 7 دلار به ضرر بنده و سود به جیب مدیریت فروشگاه ایرانی شد...تا من باشم حواسم رو جمع کنم...البته امروز توی اون محیط پرتنشی که هموطن عزیز ایجاد کرد خرید درست و حسابی هم نتو نستم بکنم چه برسه به  داشتن حواس جمع برای چک کردن قیمتها موقع پرداخت !!!منم چه توقعاتی از خودم دارم ها!!!  در پایان  و بعنوان حسن ختام پست امروز توجه شما خوانندگان عزیز رو به این نکته مهم که توسط اهالی خانه کشف شده جلب میکنم... دو تا از اون سه قلم جنسی که قیمتشون رو باهام گرونتر حساب کردن تاریخ گذشته از آب در اومدن و من از وقتی بهم اینو گفتن همینجور فکر میکنم که این یکی رو دیگه کجای دلم بذارم؟؟؟!!!بگمونم  اگر رستم و افراسیاب هم بیان منو یاری کنن تا صاحب فروشگاه رو مجاب کنم که جنسها تاریخ گذشته هستن  بازم یه جنگی توی فروشگاه ایرانی به راه میوفته که ایندفعه حتی اگرلشکر سلم و تور با تشریک مساعی ارتش آمریکا و کانادا دخالت کنن هرگز نمیتونن جلودارش بشن!!!

نظرات 16 + ارسال نظر
جودی پنج‌شنبه 9 بهمن 1399 ساعت 12:29

یاسی این خجالت کشیدن از رفتارای یه سری بی فرهنگ هموطنو منم خیلی اوایل داشتم و حالم بد میشد و سردرد میگرفتم. بعدتر به این نتیجه رسیدم که به من چه! همینن دیگه خیلیاشون! بی فرهنگن. چرا من باید خجالت بکشم انگار که بچم بد تربیت شده باشه! تو این مورد اینا فقط تو یه کشور با من مشترک هستن و هر جامعه ای هم خوب داره هم بد. دیگه برام مهم نبود از اون به بعد.

آخه میدونی مشکل چیه؟ هر چقدر هم تلاش کنی خودت رو ازشون جدا بدونی در ذهن قضاوت گر بقیه اقوام هر کار کنی بازم ایرانی هستی!!!نمیشه ازش فرار کرد...همیشه جمع میبندن و تو هم جزئی از کل هستی!!نمونه ش عموی خود من ..توی تمام سالهای دانشگاهش در هاروارد...همکلاسیهای آمریکایی همیشه آجیلها و قطابهایی رو که ساعتها توی صف می ایستادیم تا توی دوره انقلاب براش بفرستیم تا دونه آخرشون میلنبوندن و بعدش با لحن نیمه جدی و نیمه شوخی میگفتن ایرانیها خیلی باحال و مهربونن...فقط حیف که تروریستن!!! اینم عوض دست شما درد نکنه شون بود...

embarrassingly parallel چهارشنبه 1 بهمن 1399 ساعت 20:19 https://embarrassinglyparallel.blogsky.com

اول اینکه خیلی متاسفم بابت اتفاقی که افتاده براتون.

اگر خواستین میتونین این بخش رو سانسور کنین ولی احتمالا پرشیا نرفتین؟ به یکی از دوستای ایرانیم خیلی اصرار میکنم اونجا نره و اصلا گوش نمیده. خود من یک بار رفتم فقط اونجا و دیگه قیدش رو زدم. اگرم اشتباه نکنم اونجا موش هم پیدا شده بوده تو انبارشون شنیده بودم. کلا جای خوش نامی نیست.

ولی در مورد اون بدشانسی که پیش اومد براتون و دعوا دیدین خیلی متاسفم. خیلی اعصاب خوردکن هست و خب عجب بدشانسی ای که این همه ملیت دیدن و شاهدش بودن.

دیگه چه کنیم دوست عزیز؟؟ این همه ساله اینجاییم و هنوز از کامیونیتی های دیگه کارای خوبشون رو یاد نگرفتیم!!!که از همه مهمتر طایفه پرستی و حفظ آبرو در برای کامیونیتیهای دیگه ست...موش که بیداد میکنه توی فروشگاههاشون...عین خیالشون هم نیست!!خیلی راحت میگن همه فروشگاههای خوار و بار فروشی موش دارن!!!همه رو با خودشون یکی میدونن..یکی نیست بهشون بگه پس چطور موشهای بقیه فروشگاهها انقدر خجالتین و زیر دست و پای مشتریهاشون وول نمیزنن و زهره ترکشون نمیکنن؟؟؟!!

سهیلا شنبه 27 دی 1399 ساعت 02:16 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام.آخه چه کاریه.البته فروشگاه رو به شیوه ایرانی اداره میکنن.باید هم از این مشتری ها داشته باشن.

سلام سهیلا جان....میدونی ...وضعیت جامعه ایرانی اینجا شده "شتر گاو پلنگ"...اصلا معلوم نیست چی هستیم!!!بارها شده توی فروشگاه از یه کارگرشون که ایرانیه به فارسی یه سوالی پرسیدم...برمیگرده به انگلیسی جواب میده!!دو قدم دور میشم میبینم موبایلش رو در آورده داره بلند بلند به زبان شیوای فارسی قربون صدقه دوست دخترش میره!!!اصلا یه وضعیه!!

نگار دوشنبه 22 دی 1399 ساعت 05:18

من خیلی اتفاقهای بدی توی پلازای ایرانیها برام افتاد. بدترینش احتمال زیر شدن توسط یه هموطن در پارکینگ بود. من دیگه اونجا نمی رم. چهار تا قلم جنس رو با یه کم قیمت بیشتر از آوا می خرم. غذا رو هم با اوبر می گیریم. باور می کنی متنفر شدم از پلازای ابرانیا؟

حق داری نگار جون...یه رفتارهایی میکنن آدم خجالت میکشه جلوی بقیه...یا سر جای پارک باهم دعوا میکنن یا تو خود فروشگاه پرشون به پر هم میگیره و حسابی از خجالت همدیگه درمیان..اصلا از پلازاهای ایرانی هر چی دورتر باشی به خدا نزدیکتری...

مهسا بهانه های کوچک خوشبختی یکشنبه 21 دی 1399 ساعت 11:17

یادم رفت بگم که ما هم از فروشگاه ایرانی فقط خوارباری که فقط مال ایران هست و تو فروشگاه های دیگه نمیشه گرفت می گیریم مثلا نان سنگگ یا خیارشور ایرانی یا چای احمد یا نبات یا کالباس ایرانی یا گوشت حلال برای بعضی مهمون هامون.... برای اینکه به این نتیجه رسیدم که همیشه از همه گرون تر هستند . همیشه متاسفانه .

دقیقا...یه چیزایی خیلی خاصه و فقط توی همون مملکت تولید میشه..تو فروشگاههای کانادایی اصلا نمیدونن چی چی هست؟!..کلا هر کار کنی بازم یه جوری میشه گذارت میوفته به فروشگاه ایرانی...منم برای همون اجناسی که فقط توی فروشگاه ایرانی یافت میشه مجبورم برم...

واااااای چه بساطیه! عجب ادم بی شعور بی ملاحظه ای بود. کاش حساب دار دفعع بعدی ازش فیلم بگیره و تهدیدش بکنه که به پلیس گزارش میده. همین کار رو با اون ادم بیشعوری که ماسک نزده هم بکنه. یا راحت شون کنه بگه security camera همه این ها را ضبط کرده و تهدید کنه به پلیس زنگ میزنه و ....اینجا ایرانی ها ندیدم رعایت نکن حالا یا از ترس جونمون هست که مریض نشیم یا از ترس جونم هست که این ملت سینه چاک ترامپ ما را بیرون نکن :)))) مشکل ماسک رو من با خود امریکایی ها دارم . همه می زنن ولی بعضی ها هم نمی زنن. بیشتر هم شبیه هوادارهای ترامپ هستند . همون اوباشی که ریختن تو مجلس

مهسا جون .اینجور وقتها صندوقدارها هیچ دخالت نمیکنن...بقول خودشون حقوقشون کمه و کارفرما ایرانی...دلشون از هزار جا پره و بخاطر منفعت فروشگاه خودشونو با مشتریا درگیر نمیکنن..اینجا هم همینطوره فقط توی فروشگاهها ماسک اجباریه...این انتخابات اخیر توی آمریکا دیگه بد جوری آبروریزی شد..

مهربانو یکشنبه 21 دی 1399 ساعت 09:29

یاسی جون واقعا نمیدونم چه بر سراین فرهنگ‌و‌شعور اوردن که حتی اون طرف دنیا درست نمیشیم
کلی دلم گرفت

مهربانو جان یه رفتارهایی ازین جماعت هموطن میبینم که بعضی وقتها از دست کاراشون نمیدونم به کی پناه ببرم ؟؟؟!!!یکدنیا ممنون از بابت ارسال رمز گلم...

ربولی حسن کور شنبه 20 دی 1399 ساعت 22:42 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
برای من یه چیز عادی شده که موقع خرید هر جنسی باید تاریخشو نگاه کرد
چون میدونم کجا دارم زندگی میکنم
اما اونجارو فکر نمیکردم

سلام دکتر جان
کار درستی میکنین ..ولی ماها اینجا خیلی بدعادت شدیم...همچین موردی توی فروشگاههای غیر ایرانی خیلی خیلی کم پیش میاد و اگر هم دیده بشه هم پس میگیرن هم عذرخواهی میکنن...ولی در فروشگاههای ایرانی کاملا برعکسه..جنس کهنه و از تاریخ گذشته رو با سری جدید که از ایران رسیده قاطی میکنن ...دلشون نمیاد بندازن دور...و خدا نکنه که آدم عجله داشته باشه یا مثل قضیه اونروز هوش و حواس آدم پرت بشه...

مهری شنبه 20 دی 1399 ساعت 19:48

سلام
واویلا
اینکه اینجوری همه ایرانیا رو زیر سوال برده هیچی ولی واقعا من موندم بعضی آدما چه رفتاری رو زشت میدونن؟
اون آدم تو خونه خودشم همینجوری رفتار میکنه؟
ی بار با دوستم بیرون بودیم.یهو سر اینکه ماشینه سر راهمون پارک کرده بود با رانندهه دعواش شد.گفت برو ببینم ی مشت دهاتی اومدین اینجا و همه چی رو خراب کردین
منم یواشکی گفتم عزیزم مگه خودمون هم از فلان دهات نیومدیم چرا الکی حرف میزنی.
یهو ب افق خیره شد و نشست تو ماشین تا اونا برن

سلام مهری جان
والله چه عرض کنم؟؟!! رحم و مروت که ندارن!!کاشکی همه مثل شما معرفت داشتن و منصفانه رفتار میکردن...آدم خوبه یه سوزن به خودش بزنه یه جوالدوز به بقیه....

سمانه جمعه 19 دی 1399 ساعت 23:50 http://weronika.blogsky.com

موافقم با تیترت شدید
فرقی نمی کنه کجای دنیا
تا وقتی که تک تک مون فکر نکنیم که وظیفه من تنها جدای از همه چیز چیه، وضع مملکتمون همینه ،و تا وقتی که بخوایم همه و همه رو مسئول این طرز رفتارهامون ببینم شرایطمون بهتر نخواهد شد

دقیقا همینه سمانه جان...فقط موقع منافع شخصی نکته سنج میشیم...در خارج از اون صورت همه ش میندازیم گردن همدیگه و هیشکی مسئوولیت هیچ چیز رو به عهده نمیگیره...

رافائل جمعه 19 دی 1399 ساعت 20:17 http://raphaeletanha.blogsky.com

ما قبل ترها اینجوری نبودیم. خدانگذره از اونایی که بی فرهنگی رو در ایران رواج دادند.

هم اونایی که بی فرهنگی رو رواج دادن هم اونایی که دوراز جون شما دارن این بی فرهنگی رو صادر میکنن...

نسرین جمعه 19 دی 1399 ساعت 20:04 https://yakroozeno.blogsky.com/

منهم از فروشگاه ایرانی خرید کرده بودم وگرنه فروشگاه های استرالیا محاله تاریخ گذشته بفرشون. یکی شکایت کنه پدرشونو در میاره کلی هم باید جریمه بدن. ما هی میگیم ایرانی پاش باز نشه دادگاه...
چه بقال ماست ترشی بوده!
بله متاسفانه بخاطر خرید مواد غذاهای ایرانی آدم مجبوره بره پیششون.
همسرت درست گفته، مسمومیت های غذایی پدر در بیارن. نمیدونی که ده روز گذشته چه به روز من اومد بخاطر یه تکه هندونه

نسرین جان کلا اینا مثل فروشگاههای زنجیره ای عمل کردن..چند تا شریک ایرانی هستن که سرمایه ها شون رو گذاشتن روی هم چند تا فروشگاه خوار و بار فروشی ایرانی باز کردن...خوب دارن میتازونن...اینجا هم چون ایرانیا بهشون نیاز دارن کسی باهاشون در نمیوفته..خیلی سخت گذشته بهت میدونم...خدارو شکر که رفع شد نسرین جان.

نسرین جمعه 19 دی 1399 ساعت 14:16 https://yakroozeno.blogsky.com/

واقعاً جای تاًسف داره. خوشحالم که من تا بحال با چنین چیزی مواجه نشدم چون من کنار نمی ایستم و بعدش همیشه با پسرم دعوام میشه. میگه دخالت نکن، من اینجور مواقع ساکت نمی مونم. نمی تونم.
مثلا می گفت یه بسته (فکر کنم اونم خرما بود) پنج دلاره، ارزش نداره. میگم اگه ایشون صدتا رو بفروشه به پونصد نفر و اونا مث ما تاریخ را چک نکنن چی؟ بازم پنج دلاره؟
یکبار بهم جنس تاریخ گذشته داده بودن هفته ی بعد رفتم گفت ببخشید و یه تازه بهم داد. ولی اگه کسی چیزی نگه ادامه میدن.
ازت خواهش می کنم از روی رسید شماره تلفنشو بگیر و آروم بهش گوشزد کن هم گرونفروشیو هم تاریخ مصرف رو.

نسرین جان...اگر فروشگاه غیرایرانی باشه پس میگیره که هیچی ...عذرخواهی هم میکنه..فقط فروشگاههای ایرانی هستن که دقیقا عین ایران رفتار میکنن و حتی اگر جنس آشغال هم دستت بدن و بهشون برگردونی به رسید توی دستت اشاره میکنن و میگن میخواستین دقت کنین...ما پایین رسید قید کردیم که پس گرفته یا تعویض نمیشود....قربونت برم هیچوقت تلفن رو برنمیدارن...فقط برای خالی نبودن عریضه آدرس و تلفن فروشگاه رو قید کردن...پارسال کشک گرفته بودم اوردم دیدم تاریخش مال 3 ماه پیشه...شوهرم گفت اصلا ذره ای شک نکن که باید بریزیش دور چون سمی که توی کشک باشه خیلی خطرناکه...منم چون سایز بزرگش رو گرفته بودم و گرون شده بود ورداشتم بردم ...صندوقدار گفت منکه اجازه ندارم اختیار سر خود پولتون رو پس بدم باید صبر کنی صاحب مغازه آخر شب برای حساب کتاب میاد ...منم برگشتم خونه ...شب دوباره این همه راه رو طی کردم رفتم فروشگاه ...آقاهه بعد از کلی معطل کردن برگشته میگه خانم من برای چی باید این رو از شما پس بگیرم؟ اصلا از کجا معلوم جنس موعد دار ما رو با مال خودت که تاریخش گذشته عوض نکرده باشی؟؟؟!!!گفتم دست شما درد نکنه!!!یعنی من دروغ میگم ؟ مردک وقیح برگشته میگه هموطن ها ازین کلاهها زیاد سرمون گذاشتن!!!دیدیم که میگیم....منم کشک رو ور داشتم آوردم از مغازه ش بیرون و کمی دورتر انداختم توی سطل زباله توی خیابون...نسرین جون ..اینا تا دلت بخواد تقلب بلدن و پررو هستن...گاهی انقدر از نحوه برخوردشون لجم میگیره که دلم میخواد قید همه چی رو بزنم و دیگه از هیچکدومشون خرید نکنم...ولی چه کنم که نمیشه..

با خوندن این مطلب غم دنیا نشست روی دلم :(
چرا وقتی نماینده یه ملت هستیم توی یه کشور دیگه باید جوری رفتار کنیم که بقیه چنین دیدی به ایران و ایرانی پیدا کنن؟ ...خیلی غم انگیزه ...

در مورد اخر مطلب هم ، واقعا نمیدونم چی بگم کاش فقط یکم ، فقط یکم به همدیگه رحم میکردیم. اینجوری دنیا جای قشنگ تری بود :(

خیلی متاسفم ولی این یه داستان تکراریه و درست شدنی هم نیست دوست عزیزم...میدونی چرا؟چون هیچکس بفکر جمع نیست ...همه فقط به منافع شخصی شون فکر میکنن...در واقع دنیا بخاطر این بی رحمی هاست که دیگه جای زندگی نیست!!!

Sina پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 21:02 http://sinadal.blogsky.com

سلام یاسی جان
راستش آبرومون که در سطح بین الملل با این هموطنان بی فرهنگ رفته (بعضی هاشون نه همه! منم ادعای فرهنگ ندارم..)
میدونی اونا همین چند نفر رو به عنوان مشت نمونه ی خروار میبینن و فکر میکنن کل ملت ایران اینطورن
من با یه نفر که از یه کشور اروپایی بود ( اسم کشورو نمیگم که فکر نکنین همشون اینطوری ) چت میکردم میدونی اون فکر کرده بود من عربم(یه خاطر اسم و اینا..)
ولی بعد که فهمید ایرانیم قطع ارتباط کرد!
این دیگه یه فاجعست...

سلام سینا جان
کلا ایرانیها کامیونیتی خوبی ندارن و همین باعث شده کامیونیتی های دیگه با دید منفی بهمون نگاه کنن...

monparnass پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 19:32 http://monparnass.blogsky.com

سلام
واقعا جز تیتری که انتخاب کردی چی میشه گفت؟
به همین چیزها که میبینم یا میشنوم - نه فقط در خارج از کشور که اینجا در داخل هم به وفور دیده میشه - هر وقت میشنوم که کسی دم از فرهنگ و تمدن باستانی ما میزنه حالم بد میشه .
بودم بودم که مهم نیست .هستم هستم مهمه .
الان همین وایکینگهای دزد وآدمکش و آدم دزد که اسمشون در دعاهای باقی مونده از قرون گذشته کشور انگلیس باقی مونده - خدایا مارو از شر طاعون و وایکینگ ها حفظ کن - همچین آدم شدن که کشورهاشون مثل دانمارک و نروژ برای بقیه دنیا الگو هستند ما کجای کاریم ؟

البته ایرانی های مقیم خارج نماینده همه اقشار کشور نیستند
و رفتار هاشون هم نباید نماینده فرهنگ مردم داخل کشور دونست.
اونها به سادگی کسانی هستند که خواستند از کشور برند و تونستند این کار رو انجام بدند .

سلام
کاملا درست میگی ...ولی بقول سینا" مشت نمونه خرواره "و از دید بقیه اقوام این نوع برخورد و رفتار میشه فرهنگ ملت ایران...دیگه هر چی تلاش کنی نمیتونی ذهنیتشون رو عوض کنی و همیشه با همون رفتاری که از ما ایرانیها میبینن قضاوتمون میکنن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد