پیرو احوال پرسی دوست و هم استانی بزرگوار و مهربانم مونپارناس جان ِِِ...اومدم به اپدیتی از اوضاع و کواکب خدمتتون عرض کنم و مرخص بشم...
اول اینکه کماکان با اون شرکت بیمه خراب شده در حال گیس و گیس کشی هستیم..از ما اصرار که اخه نامردا...تا حالا 8 هزار دلار پول رایج این مملکت رو دو دستی تقدیمتون کرده بودیم واسه اینجور وقتها..از اونا انکار که حالا تو اب نمک بمونین تا اخرشم حقتون رو ندیم!!!
دیروز تماس گرفتیم بعد از یه ساعت معطلی پشت خط....تازه یکی از بانوان هندی ( کلا شرکتشون دست هندیها ست) انگشت رنجه کرده و گوشی رو جواب داده...تا شماره فایل رو براش خوندیم اصلا امان نداد حرف بزنیم..سریع گفت کار شما چند ماه دیگه هم طول میکشه تا بررسی بشه بعدشم خیلی شیک و مجلسی ..ترق...گوشی رو قطع کرد..
گفتیم خوبه شکایت کنیم...ندا امد که بیخود خودتون رو با این عوضیا درگیر نکنین..چون باید با وکیل برید جلو ...اونا وکلای گردن کلفتی دارن که اخرشم برنده میشن...اخرشم علی میمونه و حوضش با یه صورت حساب نجومی هزینه های مربوط به دفتر وکالت...با یه فایل شکست خورده...
اینم حال و روز ما در ولایت غربت..مهاجر جماعت باید همه جوره واسه اینا برکت داشته باشه..وگرنه عاشق هیچیمون نیستن...فقط توان مالی ما مهاجرا مد نظرشونه و توان جسمی...اینکه بتونی چقدر پول بیاری اینجا خرج کنی و جقدر جون داشته باشی برای خرحمالی ...البته دور از جون شما....
مونپارناس نوشت:
دوست جان...بقول خدا بیامرز جلال همتی : دیگه حالی به ادم می مونه؟ نه والا
احوالی به ادم میمونه ؟ نه بلا...