خدمت سروران عزیز عارض بشم که:
قرار شد منتظر باشیم تا اجاق گاز مذکور رو از ونکوور بیارن ..چون انبار شرکت LG اونجاست..هفته بعد زنگ زدن گفتن چهارشنبه خونه باشین تا جنس رو تحویل بگیرین...ما هم گفتیم چشم....صبح روز چارشنبه دوباره یه تماس دریافت کردیم که بخاطر نقص فنی کامیون دلیوری و خرابی جاده های بین استانی بعلت برف زیاد هفته دیگه دلیوری انجام میشه...بازم گفتیم باشه..اشکالی نداره..
هفته بعد طبق قرار اجاق گاز رو بموقع تحویل دادن...چند اول همه چی اکی بود...همه ما هم یه نفس راحتی کشیدیم ازینکه دوره سربازی دیده بانی همه دیگه تموم شد...
اونروز اومدم خونه..جای شما خالی یه لوبیا پلو درست کردم و شعله زیر برنج رو گذاشتم روی درجه کم...رفتم یه چرتی بزنم....یکهو از صدای پای پسرم که بدو بدو داشت از پله ها میومد پایین از خواب پریدم..دیدم دل غافل...چه بوی دودی توی خونه پیچیده!!
اونم هول هولکی داشت توی این سرما در و پنجره ها رو باز میکرد تا دود بره بیرون ...وگرنه smug detector دردسر درست میکرد و ظرف 3 دقیقه پلیس و اتش نشانی و امبولانس میریختن جلوی درِ خونه حالا خر بیار و باقالی بار کن...
خلاصه....سرتون رو درد نیارم...قابلمه و محتویاتش که کاملا سوخت!!! همه مون هم داشتیم حرص میخوردیم که گاز خوراکپزی به این جدیدی اخه یکهو چه مرگش شده؟؟!!
پسر کوچیکه سریع زنگ زد به پشتیبانی قسمت فروش...توضیح داد چی شده..اپراتور گفت این دستگاه باید دوباره Reset بشه...از برق بکشین چند لحظه صبر کنین بعد دوباره پریز رو وصل کنین تا شعله ها فعال بشن..
تمام دستورات اپراتور رو مو به مو انجام دادیم ولی بازم اش همون اش و کاسه هم همون کاسه...
اونشب مجبور شدیم شام از بیرون تهیه کنیم...
درود فراوان خدمت یاران و عزیزان راه دور و نزدیک...به فرمایشِ دوست نازنینم..مونپارناس عزیز...اومدم یه سلامی عرض کنم و یه شرحی ازین چند وقت که سعادت نداشتم بیام خدمتتون بدم و باز بدو بدو برگردم سراغ هزار تا کار بیخودی...گفتم کار بیخودی یاد یکی از اقوام دور افتادم...هر وقت بهش میگفتیم فلانی کجایی؟؟ پیدات نیست ..چرا نمیایی ببینیمت؟ میگفت : ای وای..نگو تروخدا...هزارتا کارِ بیخودی دارم...الان خودمم همونجوری شدم..
دقیقا 4 ماه پیش گاز خوراکپزی شروع کرد ادا اصول دراوردن..شعله هاش برقی هستن...مثلا درجه رو میذاشتیم روی اخرکه اب برنج جوش بیاد میدیدی انگار نه انگار...اصلا اب جوش نمیومد..بعد میخواستی خورشت رو بذاری روی درجه پایین که مروارید جوش بشه و جا بیوفته...چشمت روز بد نبینه..قشنگ در حدی به قل قل میوفتاد که تبدیل به اش و کته میشد!!! کار به جایی رسیده بود که باید عین یه سرباز پست دیدبانی وقت میذاشتیم و به نوبت پای اجاق می ایستادیم تا غذا حاضر بشه!!!!
حالا خودتون حدس بزنین که چه عذابی شده بود اشپزی واسه بنده که همه ازش انتظار غذای ایرانی خوشمزه و جاافتاده دارن!!!
هی برگه های تبلیغانی فرستادن در خونه بمناسبت حراج شب عید..که قیمتها رو ارزون کردیم و بیایین از ما وسائل خونه بخرین و تبلیغاتی ازین قبیل!!!
اخرش پاشدیم رفتیم یکی ازین فروشگاهها و بعد از کلی بالا و پایین کردن با راهنمایی فروشنده ها که هر دوشون مارک LG رو توصیه کردن یه گاز خوراک پزی پسندیدیم که بعد از تخفیف مذکور و اضافه کردن مالیات قیمتش شد 1050$ وجه رایج کانادا!!!!
تازه میخواستن 60$ دلار هزینه دلیوری هم بهمون تحمیل کنن که با یکی از همون غرشهای معروف خانم شیر که بنده باشم مواجه شدن!!!
سریع گفتم باشه ..مهم نیست..میرم از یه جای دیگه خرید میکنم ..کلی فلایر تبلیعاتی دستم رسیده!!! چی خیال کردین؟؟!! اونام زودی جام زهر رو یه نفس سرکشیدن و حرفشون رو پس گرفتن...
هزینه حمل گاز هم ندادیم... چقدر هم خوب شدکه پرداخت نکردیم ..زیادیشون میشد...
مونپارناس نوشت: الان مونپارناس میگه اخه یاسی..تو چرا انقدر افراط و تفریطی..یا نمیایی بنویسی و کلی وقت غیبت میزنه..یا وقتی میایی سریالی مینویسی!!!
چی بگم دوست جان..هر کی یه جوریه..منم اینجوریم دیگه ..دست خودم نیست...مرسی که منو همین جوری قبول دارین.