درود.....خوب..خدمت یاران وفادار همیشگی وبلاگم عرض کنم که بالاخره من برگشتم سر جای اولم و از طریق همین تریبون خدمت شما سروران عزیزم عارضم که بنده عطای این شغل قنادی رو به لقایش بخشیدم...دربدر دنبال دگمه غلط کردم میگشتم که خدا خودش چاره ساز شد و این شرکای گرامی بعد از افت و خیزهای بسیار که از دامنه حوصله شما خارجه رضایت دادند من از محضر پربارشون مرخص بشم ...خوب چاره دیگه ای هم نبود...خودشون هم اخیرا به همین نتیجه ای که من رسیدم رسیدن ولی فرقمون با هم اینه که اونا همچی یه نموره دم سابیده تشریف دارن و با من سلوکشون نمیشه...اصلا بقول پدر بزرگ خدابیامرزم : اگه شریک خوب بود خدا برای خودش برمیداشت...راست میگفت و اگر من بحرفش گوش میدادم این همه وقت خودم رو علاف نمیکردم..ولی تجربه خوبی بود...البته این این جمله خیلی مصطلحه و معمولا در آخر همه پروژه های بی حاصل بعنوان حسن ختام ماجرا ازش استفاده میشه...قمار باز اگه وقتی باخت نگه به ...مم..پس چی بگه خداییش؟؟!!
ترو خدا دیگه بیخیال بشین هی نپرسین چرا و چی شد؟!!! خودم هر جا فرصتش پیش بیاد یه گریزی میزنم و بهش اشاره میکنم...ولی اینم رفت توی لیست سیاه تجاربی که تا حالا داشتم و صحه گذاشت روی اون افکار منفی که همیشه به هر بدبختی بود توی کنج ذهنم بایگانیشون کرده بودم...
دوستان نه قصدم ترسوندن شماست و نه بدگویی از اون عزیزانیه که با هم کار میکردیم ولی از من بشما نصیحت...تا بشه خودتون یه کار رو شروع کن و تا آخرش مدیریت اون کار رو بعهده بگیرین...تنهایی شروع کنین خیلی بهتره تا بخوایین گروهی کار کنین...بیخود نیست که از قدیم گفتن آشپز که دوتا شد غذا یا شور میشه یا بی نمک...آدمها باید خیلی دل و زبونشون بهم نزدیک باشه ...باید از صمیم قلب به قول و قرارهاشون و از همه مهمتر به دست یا علی که با هم میدن خیلی پابند باشن و این اصل باید از طرف همه رعایت بشه وگرنه اصلا نمیشه تا آخر ادامه داد...
چه خبرا؟این مدت که من نبودم خوش گذشت بهتون؟حالا باید سر فرصت بیام دونه دونه به همتون سر بزنم ببینم اوضاع کواکب وبلاگتون چطوره...خیلی دلم برای اینجا و شماها تنگ شده بود...ولی خدا شاهده بعد از حدود 10 ساعت کار و تلاش بی وقفه دیگه تقریبا نیمه بیهوش میرسیدم خونه و تازه دور بعدی شروع میشد...همین چیزا که یادم میاد در جا میگم خدارو شکر که ازین شغل با تمام حواشی هاش نجات پیدا کردم...
یه روزی توی مدرسه و در عنفوان جوانی یه شوخی کردیم و روزگار سالها بعد اون شوخی رو برامون جدی گرفت ....ولی انگار ما اشتباه کردیم و بهتر بود میذاشتیم شوخی بمونه...بهرحال گذشت و رفت ..اما اگه یه روز شیرین و زیبا رو ببینم بهشون میگم شما دو تا به روح اعتقاد دارین ؟؟!!
به طور خلاصه میتونم بگم صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
حالا ولو اینکه به خاطر تعطیل کردن بیزینس بوده
این جا ما نهایت ظاهری از کار و سختی ها و ضررها شایدهم منافعش رو ببینیم ولی نهایتا خودت بهتر میدونی که باید ادامه بدی یا یه ضرر رو قبل از اینکه بزرگتر بشه جلوشو بگیری
و ما فقط از دور میتونیم برات آرزوی موفقیت کنیم و ابراز خوشحال از اینکه برگشتی
مرسی افق جان...منم خیلی خوشحالم ازینکه برگشتم و فرصت نیکنم بیام بهتون سر بزنم...
میفهمم چقدر سخته حساب کتاب های آدم و پیش بینی هاش اشتباه از کار دربیایند. اما خب چاره ای هم نیست، زندگی همه اش موفقیت نیست. تنتون سالم باشه
قربون محبتت زری جانم...راست میگی. سلامتی از همه چی مهمتره...
یاسی !!!!

گفتم بخواب و استراحت کن ولی نه دیگه انقدر
این که شد
" آمدم تو را ببینم و بروم "
کجایی؟
مونپارناس جان

انقدر این جمله ت بهم انگیزه داد که همین الان یورش میبرم به قسمت ٬٬یادداشت جدید٬...الهی بعضی قوم شوهر ها از گشنگی بمیرن اگه دروغ بگم!!!
چه خبرا؟
خبر خیر..سلامتی...فعلا دارم سبک سنگین میکنم برای شروع یه کار جدید...بقول دوستان: کرم از خودِ درخته...
سلام یاسی

چه خوب که از این تحمل مشقت آزاد شدی !!!
10 ساعت کار فقط به گفتن راهته تازه وقتی هر روز باشه که دیگه فرساینده هست
یه کم استراحت کن و اگر کسر خواب داری بر طرف کن
و با روحیه جدید و شاداب فکرت رو معطوف آینده کن.
همه از برگشتت خوشحالیم
سلام مونپارناس جان

خیلی ممنونم از لطفت...راست میگی بخدا...خیلی خسته م و انگار هر چی استراحت کنم بازم کمه.منم ازینکه بیشتر میام پیش شما عزی ان خیلی خوشحالم....
سلام
جاتون خیلی خالی بود
خیلی خوبه که برگشتین
سلام سمانه عزیزم
خیلی ممنونم از لطفت گلم...دلتنگت بودم ..حتما میام پیشت..
خوش اومدی☺️
مرسی گلم...ممنون از لطفت...
سلام،چه خوش برگشتی،هر چی خیر هست.
سلام به روی ماهت سهیلا جان

ممنون از خوش آمد گوییت...انشاا..
اجازه ؟ عطا رو به لقا میبخشن اشتباه نوشتین.
اختیار دارین...اجازه ما هم دست شماست سینا جان..ممنون از تذکرت..تصحیح شد..
سلااااام !
سلاااام به روی ماهت گلم..
سلام
حتما حکمتی توش بوده
انشاالله توی کار جدیدتون موفق باشید
سلام دکتر جان
درست میفرمایین حتما حکمتی بوده...ممنون از لطف و توجهتون..
سلام یاسی عزیز متاسفم که مجبور شدی این شراکت رو ترک کنی و عطاش رو به لقایش ببخشی. شراکت کاری مثل ازدواج یک هندوانه سربسته هست و آدم باید برای شکست و به نتیجه نرسیدن هم آمادگی داشته باشه .
البته فراموش نکنیم که همین شکستها رو هم باید به عنوان یک تجربه بهش نگاه کرد .
امیدوارم با استفاده از این تجربیات به زودی کار دلخواه رو با مدیریت شخصی شروع کنی و سرشار از موفقیت باشی .
سلام صفای عزیز و مهربانم



خیلی لطف داری دوست عزیزم...حتما همینطوره که اشاره کردی...ممنونم از همدلی و همفکریت..شاد و سلامت باشی همیشه در کنار دو تا دسته گلهات..
خوشحالم تلاشی که ناخوشایند بود را متوقف کردی. میگن ضرر را از هرجا بگیری منفعته.
حالا میتونی مثلا تو خونه کیک و شیرینی برای مجالس درست کنی. باور کن دوتا مشتری بگیری دهن به دهن معروف میشی و کارت میگیره
تشکر میکنم نسرین جانم
اتفاقا همین چند روزه کلی تماس داشتم برای تهیه کیک و شیرینی..