بوی بارون ..عطر یاس

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.
بوی بارون ..عطر یاس

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.

چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی...

پدر شوهر دوست من تشریف آوردن اینجا...سه ماه تموم ازشون پذیرایی شد..کلی گشت و گذار و مهمونی...وموقع برگشت به موطن عزیزتر از جان..شوهر دوست اینجانب رو به گوشه ای کشانیده و با قدردانی تمام از زحمات و پذیرایی چند ماهه عروس فداکار نجواکنان  جوریکه به گوش عروس جان هم حتما برسد فرموده اند : این دفعه که اومدم کانادا یا با نوه ام میایی استقبالم فرودگاه یا با یه همسر جدید!!!!

اینا رو محض تشکر از عروس جان فرمایش فرمودن ها!!!مدیونین اگه یه وقت فکر دیگه ای کرده باشین!!!این زوج بعد از 5 سال زندگی زناشویی بسیار عاشقانه و پر از تفاهم هنوز فرزندی ندارن و دوا درمانها هم هنوز جوابی ندادن...اونوقت پدر شوهر جان بدو بدو از ایران تشریف فرما شدن که چنین پیام مهم و حیاتی رو به فرزند برومندشون ابلاغ کنن و بدیهی ست که سرپیچی از چنین فرمان مهمی که از دید صادر کننده ش فقط کمی تا قسمتی نازلتراز وحی الهی ست اثرات و تبعاتی بس هولناکتر از گرفتارشدن در آتش دوزخ دارد .....

حالا اینکه ما با چه ترفندی اشکهای این دوست عزیز را که بسان باران بهاری روی چال گونه ش جاری بودن بند آوردیم بکنار...مانده ایم  پدر شوهر مربوطه را چه لقب دهیم که از وقتی وصف خصوصیات اخلاقی ایشان را با گوش جان شنیده ایم انگشت به دهان مانده ایم!!! حکایت شتر گاو پلنگ است!!!انقدر ضد و نقیض است این خلق و خو ی موصوف که با خود اندیشیده ایم ایکاش خدابیامرز فروید که پدر علم روانشناسی ست به صلاحدید خالق عالم فقط برای ساعتی از گور برمیخواست تا در حل این معما به یاری این حقیر و عروس نگون بخت میشتافت شاید که خلقی را از نگرانی می رهانید ...ولی حیف..افسوس که همیشه دیر رسیدیم...فروید که هیچ...دکتر انوشه و دکتر هولاکویی هم در دسترس نیستن تا مرهمی شوند بر زخمهای عمیق ناشی  ازین دیدار فامیلی در غربت سرد!!!

بیچاره دوست لچک به سرما که ازین نامرادیها بسی زخم خورده و نالان ست...چه شکوه ها که از دستان بی نمک خود دارد!!! که چقدر با ان دستها خرید کرد و شست و پخت و تزیین کرد برد گذاشت سر سفره  و پدر شوهر جان رو تشویق به خوردن کرد بعد هم تا پاسی از شب بیدار ماند و تدارک دید برای پذیرایی بهتر از مهمان عزیزشان در روز بعدی...طفلک آن دستهای نازنین که عوض دعای خیر از جانب صاحبشان محکوم به رفتن زیر دندانه های ساطور شدن...از بسکه بی نمکن!!!!

ما که در حل این معما مانده ایم..هنوز هم نمیدانیم چنین رفتاری را چه بنامیم و چگونه توصیفش کنیم؟؟!!آیا رواست که بجای دست شما دردنکند و قدردانی از زحمات صاحبخانه ای که هر چه داشته و دارد در طبق اخلاص نهاده و نهایت تلاشش را نموده که به بهترین نحو از مهمانش در غربت پذیرایی کند  بین زوجین در وقت رفتن فتنه ای چنین بپا کنند؟؟!!! شاید که بواسطه سالها دور ماندن از مام وطن آداب و رسوم را از یاد برده ایم...هر چند که معتقدیم ایرانی جماعت حتی اگر از اسب هم بیوفتد از اصل نخواهد افتاد ....دست نیاز به سوی شما یاران مهربان این صفحه دراز میکنیم تا بلکه با حضور سبزتان طرحی نو بر بوم اندیشه ما دراندازید ...باقی بقایتان باد.




نظرات 17 + ارسال نظر
لیمو سه‌شنبه 17 خرداد 1401 ساعت 19:21 https://lemonn.blogsky.com/

عجیبه در واقع من همیشه شنیده بودم پدرشوهرها مهربونن با عروس و این وظیفه ی خطیر فضولی و فتنه برانگیزی رو معمولا میدن به اطرافیان!!
نظرات رو که خوندم اکثرا گفته بودن باید همونجا جواب داد، منم آدم زود جواب بده ایم اما گاهی چنان دلت میشکنه که لال میشی

منجوق سه‌شنبه 3 اسفند 1400 ساعت 01:20 http://manjoogh.blogfa.com

چندتا راهکار به نظرم رسید:
- من اگه بودم و واقعا بچه می خواستم می رفتم یه بچه به فرزندی می گرفتم که کاملا شکل و شمایلش نشون بده که بچه من نیست مثلا چشم بادامی یا سیاهپوست و عکس می گرفتم و می فرستادم برای پدرشوهر گرامی که بفرمایید این هم نوه.
- یا اینکه همه اموال شوهر را به نام خودشان بکنند و رونوشت را هم برای پدرشوهر بفرستند
- ساده ترین راه این است که دیگر برایشان دعوتنامه نفرستند و ایشان را در حسرت دیدن پسر و پذیرایی فلان بگذارند

موافقم....درست میگی....خودمم راه حل اخری رو بهش پیشنهاد دادم...هر چند این پدر شوهری که من دیدم...دوره چزوندن عروس بینوا رو از همون راه دور هم پاس کرده!!!!

افق بهبود جمعه 29 بهمن 1400 ساعت 21:26 http://ofogh1395.blogsky.com

فقط میطونمیک آه عمیق بکشم
یک آه از اینجا تا کانادا
آخه زوجی که بخوان و بچه اار نشن خودشون به اندازه ی کافی دلشون خون هست که دیگه احتیاج به نمک اضافه پاشیدن نداشته باشن
اونم نمکی که خورده باشی و نمکدون شکسته باشی

آره والا...گل گفتی افق جان...

ترنج پنج‌شنبه 28 بهمن 1400 ساعت 00:27

به نظرم همسر اون خانم باید به پدرشون میگفتن که اینکه ما بچه دار بشیم و کی بچه دار بشیم به خودمون مربوطه و لطفا در زندگی شخصی من دخالت نکنید. اگر هم‌ اینطوری خوشحال نیستید، دیگه تشریف نیارید کانادا..

امان ازین کمرویی بیش از حد....همسر دوستم ذاتا خیلی صلح طلب و مبادی ادابه...عقیده داره پدرش سنی ازش گذشته و اینجا مهمون بوده...

سین سه‌شنبه 26 بهمن 1400 ساعت 02:24

من نمیدونم این چه اخلاق زشتیه که ما برنمی‌داریم رک و راست بزنیم تو دهن کسی که اینطور از سر بیشعوری حرف میزنه.
در این موارد من هیچ اعتقادی به نگهداشتن احترام بزرگترها ندارم. بزرگتری که اینقدر بی‌حیا و بی‌ادبه، هیچ دلیلی وجود نداره که آدم بهش احترام بذاره، میخواد پدر خود آدم باشه یا پدر شوهر، یا بقال سر کوچه.
و من جای دوست شما بودم شدیدا از همسرم دلخور میشدم که چرا اونجا با پدرش برخورد تند نکرده!
چون راستش رو بخواهید در موقعیت بسیااار مشابهی بودم خودم، که پدر و مادر همسرم حرف های بسیاااار ناخوشایند و نابجایی میزنند و همسر من هم اصرار به زیرسیبیلی رد کردن داره و نتیجه‌ش میشه اعصاب خورد برای من و دلخوری شدیدم از همسرم

خوب بخاطر یه سری ملاحظات نظیر اینکه حالا بابام اینجا مهمونه و نباید دلخوری پیش بیاد و نهایتا اینا سنشون بالاست و حالا یه چیزی میگن...تو بیخیال بشو و....
ولی نهایتا بزرگترها باید متوجه باشن که اینجور رفتارا یه زنگاری در دل فرزندانشون ایجاد میکنن که هر چی میگذره کدرتر و پررنگتر میشه...واقعا باید مواظب کلماتی که بکار میبریم و رفتارایی که با اطرافیانمون میکنیم باشیم.

یه بنده خدا یکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت 00:22

سلام
به نظرم اصلا عروس خانم نباید جلو همسرش در این مورد گریه کنه یه نقطه ضعف براش پیش شوهرش .
یه مدت این رویه رو در پیس بگیره که همسرش بیاد منت کشی و این نمک نشناسی پدر شوهر رو از دلش در بیاره .و همین الان بگه اگه تا اون موقع که پدر گفت ما بچه دار نشدیم می خواهی چه کار کنی زندگی مون مهمه یا حرف پدرت .البته در لفافه نظر همسرش رو بدونه .تا خیالش راحت بشه .

سلام
طفلکی ازین قدرناشناسی پدرشوهر دلش گرفته بود خیلی...اومد اینجا پیش من درددل کرد...منم همینو بهش گفتم...هیچ لزومی نداره جلوی شوهرش ضعف نشون بده...همسرش مرد خوبیه و همیشه میگه اصلا حالا چه خبره که بخواییم بچه دار بشیم...موقعش که شد خودش میاد...ولی امان از دست اطرافیان که توی هر کاری باید نظر بدن!!!!

نسرین شنبه 23 بهمن 1400 ساعت 21:05 https://yakroozeno.blogsky.com/

اگه من بودم یه کار خیلی خوب می کردم. چه اینوری چه اونوری:
اگه دلم نمیخواست بچه دار بشم که محل نمیذاشتم و به شوهرم خودمو نزدیکتر می کردم.
ولی اگه دلم می خواست مادر بشم، بهشون می گفتم حامله ام. اگه در عرض نه ماه هم کسی خواست بیاد دیدنی می گفتم نیا که کرونا داره تو شهرمون بیداد میکنه نمیخوام ریسک کنم... عکس گرفتن با شکم برآمده هم کاری نداره،(بعضیا حقشونه بهشون دروغ بگیم)
خلاصه طوری برنامه ریزی می کردم که بعد از نه ماه نوزادمو از پرورشگاه تحویل بگیرم.
بخدا مادر شدن و پدر بودن به زاییدن نیست. به تربیت و پرورش خوب اون بچه هست و بچهء بی سرپرست تو دنیا کم نیست. اونا رو دریابیم.

درستش هم همینه...بقول سهراب چشمها را باید شست...جور دیگر باید دید..

صفا شنبه 23 بهمن 1400 ساعت 11:44 http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

امان از دست این پدر و مادرهابی که حتی بعد از ازدواج بچه هاشون هم دست از امر و نهی برنمیدارن .
اما او پدر هم احتمالا خواسته با این حرف کاری کنه که پسر و عروسش بچه دار شدن رو جدی تر بگیرن ، کاش عروسشون هم این حرف رو فقط پای علاقه زیاد به نوه بگذاره نه بدجنسی اون پدرشوهر .

صفا جان درست میگی ولی خداییش پدر شوهرش میتونست به یه طریق دیگه ای عشق و علاقه به داشتن نوه رو نشون بده نه اینکه مشکل دوستم رو اینجور بی رحمانه و با قدر نشناسی به رخش بکشه...از قدیم گفتن بشین و بفرما و بتمرگ هر سه تا یه معنی رو میرسونه ولی با سه تا لحن مختلف...بقول دوستم این بتمرگی که شنید اصلا حقش نبود...

الهه شنبه 23 بهمن 1400 ساعت 08:13

اصلا شاید هیچوقت دلشون بچه نخواد! اصلا ما ازدواج نمیکنیم که حتما بچه دار شیم. و اصلا ظلم به اون بچه س که دلیل وارد کردنش به دنیا این حرف پدربزرگش باشه! اما آیا همه آدمها قدرت فهم و تحلیل این رو دارند؟ خیر...
بعضی آدما مثل رفیق شما خورشیدن که به همه میتابن و محبت میکنن. حالا چه گل ( یاسی خانم) باشه، چه خار( پدر شوهر).
پدرشوهره با سیستم غارنشینان فکر میکنه. ازونا که حرفهای سمی مثل اجاق کور و درخت بی ثمر و... برای تحریک یه زوج به بچه دارشدن استفاده میکردن بدون اینکه در نظر بگیرن اونا توانایی پدرومادربودن دارن یا نه...

الهه جان لطف داری بمن عزیزم..
واقعا درست گفتی طرز فکر ایشون شدیدا به دوره غارنشینان تعلق داره.

زهرا شنبه 23 بهمن 1400 ساعت 07:09

دعا میکنم بهترین ها برای آن عروس خانم مهربان اتفاق بیفتد و طوری خدا بهش برکت بده که هیچ کس نتونه اشکش رو جاری کنه. و خداوند دست نادانان مغرض رو از زندگی شون کوتاه کنه

مرسی از دعای قشنگت زهرا جان...الهی آمین..

زری.. شنبه 23 بهمن 1400 ساعت 05:47 http://maneveshteh.blog.ir

بنظر من دوستت گریه هاش را کرده تا الان و دیگه حتما سبک شده. بهش بگو یه نون بخوره یه نون هم خیرات کنه که از خانواده ی محترم شوهرش با این خصوصیات دور هست. و اینکه شوهرش یا مثل پدرش فکر میکنه یا متفاوت از ایشون هست که اگر متفاوت از ایشون باشد با این صحبتها محکمتر میچسبه به دوستت.

مشکل اینه که اینا دور و نزدیکیشون مهم نیست ...از هر مسافتی که فکر کنی خوب بلدن فتنه بپا کنن...صد البته که هر چی ازشون دورتر باشی بخدا نزدیکتری..

اوای سکوت شنبه 23 بهمن 1400 ساعت 04:02

ببخشید مقصر همسرشونه که نه تنها جواب پدر را نداده بلکه این حرف رو به گوش خانم هم رسونده

اونم بنده خدا حرمت بزرگتر کوچیکتری رو نگه داشته...ولی پدر شوهر مخصوصا جوری عنوان کرده که تمام حرفاش بگوش عروس خانم برسه...خیلی زیرپوستی و موذیانه.

monparnass شنبه 23 بهمن 1400 ساعت 02:58 http://monparnass.blogsky.com

سلام یاسی
مهمترین چیز تمایل زوجین به ادامه زندگی با هم در شرایط مختلفه .بقیه چیزها مثل قانون یا عرف یا اعتقادات در پشت سر این علاقه قرار میگیرند

حدس میزنم پدر شوهر دوستت آدمی کم سواد و جزو عوام هست
این گروه از مردم رفتارهای کلاسیک خودشون رو دارند .
بحث خوبی کردن و یا جواب خوبی رو با خوبی دادن براشون مطرح نیست .از خیلی چیزها انتظاری مطابق نظام طبیعت دارند .
می دونی که در طبیعت مفاهیمی مثل عدالت که ساخته و پداخته آدمهاست وجود خارجی نداره و همه چیز در یک اکو سیستم مشخص در جریانه .
نه پلنگ که برای غذاش می کشه کار اشتباهی میکنه و نه حیوانی که کشته میشه راه دیگی برای زندگی داره

این مدل آدمها متمایل به طبیعت و متمایل به خارج از دایره تعاریف انسانی زندگی میکنند .
باید به اونها به دید یک پلنگ نگاه کرد که داره کار خودشو میکنه .همین .
بدون قضاوت و بدون تفسیر
از نظر اونها : ازدواج کردی؟ خوب !!! باید بچه دار شی !!!!
داستان به همین سادگیه ؟
اگر به پلنگی مدتی غذا بدی فکر میکنی که گازت نمیگیره؟

این تعلیم و تربیت و علم اخلاقه که به آدمها یاد می ده مطابق نظام طبیعت زندگی نکنن و رفتارهایی رو نرم اجتماع کنند که در دنیای بیرون وجود نداره
و
واضحه که اون شخص مطابق تعلیم و تربیت کافی قرار نگرفته و خوی طبعی اش هنوز غالبه
البته متوجه هستی که منظورم از تعلیم و تربیت تحصیل نیست .
پس اگر پدر شوهر دوستت استاد دانشگاه هم باشه هر چه که گفتم باز در موردش صادقه .

خدا کسی رو گرفتار این نوع آدمها نکنه !!!

سلام دوست جان
قسمت تاثر انگیزش اینه که ایشون استاد بازنشسته دانشگاه هستن و تحصیلکرده یکی از معتبرترین دانشگاههای فرانسه...ولی تا دلت بخواد خاله زنک!! یعنی این اقا از اوندسته مردهاست که یه کاسه تخمه آفتاب گردون میذاره دم دست خودش با یه لیوان چایی..از صبح تا شب کله پاچه هر چی تنابنده ست بار میذاره که بیکار نباشه!!! الان هم یه مدته گیر داده به نازایی عروس کوچیکه!!! باشد که رستگار شود!!!

ماه جمعه 22 بهمن 1400 ساعت 23:51

چرا گریه و استرس؟؟
شوهری که انقدر درک نداشته باشه که فرزند دار شدن یه بخشی از ازدواج ه نه همه اش. همون بهتر که وجود نداشته باشه.

درست میگی ...ولی طفلکی شوهرش رو عاشقانه دوست داره و با اونکه این علاقه دو طرفه ست ولی بازم نگرانه که بالاخره زیرآبزنیها باعث جدایی بشن.

ربولی حسن کور جمعه 22 بهمن 1400 ساعت 21:50 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
شما اینجا نیستین و خبر ندارین
اون آقا فقط به دستور مسئولان مملکتی عمل کردن

سلام دکتر جان
غلط نکنم مقام محترم مادرشوهر جان نقش بسزایی در صدور این رای داشتن!!! البته خیلی زیر پوستی و با شیب ملایم ...

سلام جمعه 22 بهمن 1400 ساعت 21:16

کار درستی نکرده است
ولی انگیزه ای می شود برای عروس که سال دیگه با یک گل پسر به استقبال بابا بزرگ برود
دلائل
روزی آیت الهی به باغبانی می گویو این درخت را ببر چون خشک شده است
سال بعد درخت دوباره سبز شد و کلی میوه داد
داماد من
دخترم را که تحت درمان بود بارها تهدید به جدا شدن کرد
الان یک پسر شش ماهه دارد

والا تا ما شنیدیم میگن استرس آدم رو نابود میکنه...آخه از خانمی که بخاطر هول و استرس همه هورمونهای بدنش بهم ریخنه چطوری میشه توقع بارداری داشت؟؟؟!!

سهیلا جمعه 22 بهمن 1400 ساعت 20:42 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام،دوست گل و گلابم.یه شعری داریم ما،
نیکی که از حد بگذرد
نادان خیال بد کند
شما هم شنیدی؟از قول من به دوستت بگو

سلام به روی ماهت سهیلا جانم
گل گفتی...حتما بهش میگم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد