بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.

بوی بارون ..عطر یاس

از دیروز یاد بگیر...برای امروز زندگی کن ...و به فردا امید داشته باش.

با تو از خاطره ها سرشارم.....

دوستان عزیزم ...عید همگی شما مبارک...امیدوارم که سال جدید سرشار از خیر و برکت باشه برای همتون...اینجا که ما حال و هوای عید رو اصلا حس نمیکنیم..غربته و هزار دلتنگی...خوشبحالتون که هنوزم فرصت دارین توی شلوغی شب عید به بازارچه تجریش و امامزاده صالح برین...تربچه نقلی و سبزی خوردن تازه بگیرین...با دقت و وسواس تنگ ماهی انتخاب کنین و با هزار شور و شوق سفره هفت سین رو برپا کنین...بعد هم با عزیزانتون بشینین دور سفره و با حضور سبز همدیگه سال رو نو کنین....امیدوارم که همیشه سلامت باشین و بامید اتفاقهای خوبی که در راه هستن دلخوش و شاد....

یاسی چهارشنبه 25 اسفند 1400 ساعت 20:17

نظرات 9 + ارسال نظر

نسرین شنبه 10 اردیبهشت 1401 ساعت 13:34 http://Samisami0064.blogfa.com

سلام یاسی جان
خوبی عزیزم؟
چه خبرا؟ مدتیه تو وبلاگت نیستی عزیزم
کار جدید گرفتی؟ کلا خوبی؟

سلام نسرین بانو جانم
ممنونم از احوالپرسیت دوست جان...کار که جدید که هنوز نه...تا خدا چه خواهد...تو چطوری؟ مزدک جان خوبه شکر خدا؟

نرگس باران سه‌شنبه 2 فروردین 1401 ساعت 07:46

سال نوتون مبارک
انشالا سال پر خیر و برکتی باشه

مرسی نرگس جان
ممنون از دعای خیرت گلم.....همچنین برای شما و خانواده محترم...

نسرین جمعه 27 اسفند 1400 ساعت 02:37 https://yakroozeno.blogsky.com/

ما هفته پیش بازار ایرانی تو شهرمون راه انداختن رفتیم خیلی خوب بود. بوی عید می اومد.
یه نکته عالیش اینکه کلی پول برای بچه های نیازمند در ایران پول جمع کردیم و فرستادیم. هفت سین و موسیقی و شله زرد و آش رشته هم می فروختن... خیلی به من خوش گذشت، جات خالی

امیدوارم که خداوند بخاطر قلب مهربونتون و اینکه در همه حال بفکر رفع مشکلات و گرفتاریهای هموطنان بخصوص بچه های نیازمند هستین بهترینها رو نصیبتون کنه...

کامبیز پنج‌شنبه 26 اسفند 1400 ساعت 14:39

ایران اوضاع خیلی خرابه اختلاف طبقاتی بیداد میکنه بیداد بیداد بیداد باور کردنی نیست اختلاف طبقاتی مردم یه جا اپارتمان متری صد و بیست میلیون یه جا مردم محتاج پنج میلیون امروز یه صحنه دیدم اشک تو چشام جمع شد و موهای تنم سیخ شد دم بازار تهران یه بچه کوچولو اجیل میخواست هی دست مادرشو میکشید مادرش با قصه و داستان میخواست راضی کنه که راه بیاد مشخص بود مادره بی پول هستش و پول نداره من رفتم سریع برای بچه یک کیلو اجیل گرفتم دادم خانمه خیلی محترم بودش یه دفعه گریه افتادگفت آقا کاش امسال امریکا ایران را با بمب اتم بزنه در عرض ۲۰ ثانیه با خا‌ک یکسان بشه من معلم این مملکت هستم ولی اینجوریه اوضاعم. حالم گرفته شد ایران را فراموش کن از جهنم فرار کردی کاش میشد ما هم فرار کنیم

کامبیز جان چه کار خوبی کردی که بیتفاوت رد نشدی و خواسته اون بچه معصوم رو انجام دادی...طفلک مادرش که با وجود شاغل بودن بازم نمیتونه برای بچه ش خوراکی تهیه کنه...چقدر سخته شنیدن اینکه اون مادر از خدا مرگ میخواد تا بیشتر ازین شرمنده فرزندش نباشه...

monparnass پنج‌شنبه 26 اسفند 1400 ساعت 12:20 http://monparnass.blogsky.com

سلام یاسی
سال نوی تو هم مبارک
هر جا دلت باشه تو هم اونجایی

حتما یه روزی میاد
که
رابطه ما با بقیه دنیا خوب میشه
رفت و آمد آسون و ارزون می شه
و
هموطن های مقیم خارج می تونن به راحتی حداقل توی تعطیلات سالانه اشون برگردن به
کشور خودشون
و
با جاهایی که دوست دارن دیداری تازه کنن

سلام دوست جان
راست میگی....امیدوارم هر چی گفتی بشه ...الهی امین..

الهه پنج‌شنبه 26 اسفند 1400 ساعت 12:16

عید شما هم مبارک یاسی جان
فکر میکنم این حالت نوستالژیک از عید تو ذهن همه ما هست و همه ما چه توی ایران و چه جاهای دیگه دنیا نسبت به این خاطرات، در غربت و دلتنگی هستیم!
سال نوی خورشیدی شما پر از سلامتی و لبخند باشه و شادکامی.

خیلی ممنونم ازلطفت الهه نازنین
همچنین برای شما و عزیزانتون ....

سینا پنج‌شنبه 26 اسفند 1400 ساعت 03:25 http://sinadal.blogsky.com

مبارک

به به...ببین کی اینجاست؟؟؟!!! کجایی دکتر جان؟
...نگرانت شده بودم دیگه...